فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 16 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره

دخترم فاطمه

بدون عنوان

الان چند ماهه که دارم پولامو جمع می کنم آخه دوست داشتم  یک عروسک خوشگل و با مزه بخرم . ولی هر چی من پول جمع میکردم قیمت عروسکه بالاتر میرفت . اخر روز عید غدیر بود صبح که از خواب بیدار شدم دیدم مامانم برام عروسک خوشگلم را خریده  خیلی خوشحال شدم  . بعد مامان گفت میخوایم بریم باغ منم آبجی کوچولوم ( منظورم عروسکمه ) را برداشتم و رفتم باغ . البته قراره بعضی وقتا آبجی کوچولو باشه بعضی وقت ها هم داداش کوچولو . تو راه به آبجی کوچولو آب دادم خورد بعدم یک عالمه دیش کرده بود البته پوشک بود. از بس هم گریه کرد  آستین لباسم خیس شده بود . ولی از بس پوشکش را عوض کردم حسابی خسته شدم . شب هم که اومدیم من و ...
16 آبان 1391
1